فهرست مطالب
داستان زائرا کولی
وقتی کاروان از صحرای عربستان گذشت، کولی راینا شروع به احساس انقباضات زایمان کرد. بنابراین شوهرش رارو از رهبر گروه بارو خواست که کاروان متوقف شود تا همسرش بتواند زایمان کند. و چنین شد: راینا یک بچه کولی زیبا داشت و نام او را زائرا گذاشت. چون در صحرا باد شدیدی میوزید و کولیها ارتباط خاصی با طبیعت دارند، پدر زائرا گفت:
– بگذار او را زائرای بادها بنامیم. همانطور که همه جا باد می آید، دختر ما هم خواهد بود!
زیرا یک کولی بسیار زیبا، شیرین و مطیع بزرگ شد. او در اوایل، علاقه به جادو، رقص و اوراکل های کولی را بیدار کرد. با این حال، او یک موهبت ویژه داشت: او به داستان های باد گوش می داد. او ساعتها روی شنها نشسته و به کلماتی که باد برایش آورده بود گوش میکرد.
اکنون کولی را که از مسیر شما محافظت میکند، کشف کنید!
داستان عشق زیرا خیلی داستان شادی نداشت. هنگامی که کاروان در اسپانیا اردو زده بود، یک مهمانی بین مردم کولی و مردم محلی برگزار شد که در آن همه با نوشیدن شراب زیاد و گوش دادن به موسیقی بسیار می رقصیدند، صحبت می کردند و لذت می بردند. شاهزاده سول، وارث تاج و تخت اسپانیا، عاشق مهمانیهای مردمی بود، بنابراین مانند مردم عادی لباس میپوشید و در حزب نفوذ میکرد. او با توجه به قیافه آن "معامله" خوش تیپ، رفت تا او را به آنجا دعوت کندرقصیدن. آنها زیاد می رقصیدند، به نظر می رسید که بدن سل زائرا به دلیل سبک بودن حرکاتش بال دارد. بعد پرسید:
همچنین ببینید: جذابیت های زن ثور بی عیب و نقص– اسمت چیه کولی خوشگل؟
- من زائره هستم. و تو؟
-اسم من سول است.
-تو کولی نیستی. شما اهل کجا هستید؟
– من فقط یک پسر فقیر هستم. آنها شروع به ملاقات هر روز در مخفی کردند، زیرا خانواده سلطنتی هرگز نمی توانستند از این عاشقانه مطلع شوند، و نه مردم کولی، زیرا کولی ها فقط قرار بود با یکدیگر رابطه داشته باشند. آنها همدیگر را با شدت و اشتیاق دوست داشتند. اما روزی رسید که کاروان اردوگاه را بشکند. زائرا بدون اینکه کوچکترین تصوری از رابطه با فردی از خانواده سلطنتی داشته باشد پیشنهاد داد:
– با ما بیا کولی شو تا همیشه با هم باشیم، هرگز همدیگر را ترک نخواهیم کرد.
اما شاهزاده سول می دانست که ترک میراث خود، نام خود، و ارث تاج و تخت غیرممکن است. سپس گفت:
-دیگر چیزی را از شما پنهان نمی کنم. من ولیعهد تاج و تخت اسپانیا هستم، نمی توانم آنجا را ترک کنم. منو فراموش کن، چون دیگه نمیتونیم با هم باشیم.
همچنین ببینید: آیا می دانید چرا کشیش نمی تواند ازدواج کند؟ آن را پیدا کنید!سپس برگشت و پشتش رو به زائره کرد.
او فحش داد و گفت:
– این برای منه. یاد بگیرند که کولی ها نمی توانند با گاج ها (مردان غیر کولی) درگیر شوند!
سپس کاروان اردوگاه را شکست و رفت. چیزی که زائرا نمی دانست این بود که او قبلاً شاهزاده سول را باردار بود. او در روز زایمانشاو نتوانست مقاومت کند و مرد و زینا کوچک را یتیم کرد که توسط یک کولی محافظ بزرگ شد.
همچنین بخوانید: کولی مراکشی – کولی از شرق
Magic for the gypsy Zaira
شما نیاز دارید:
- 1 سبد حصیری
- 1 تکه پارچه چاپ شده (بدون زرد و مشکی)
- 15 میوه (به جز آناناس و نارنگی)
- 15 سکه فعلی با هر ارزشی
- 15 شیرینی خوب عربی
- 15 عدد قرمز گل رز
- 15 شمع قرمز
نحوه انجام این کار:
در یک شب ماه کامل، خط را بپوشانید سبد با پارچه طرح دار به طوری که انتهای آن بیرون آویزان باشد. میوه ها را به صورت نمادین از بدن رد کنید و داخل سبد قرار دهید. همین روش را با گل رز، آب نبات و سپس سکه انجام دهید. نذری را به مکانی پر درخت ببرید و سبد را در پای درخت بگذارید. 7 شمع در سمت راست سبد، 7 شمع در سمت چپ و یک شمع در جلو روشن کنید و از زائرا بخواهید راه خود را باز کند. gypsy
بیشتر بدانید
- طلسم کولی برای اغوا کردن - نحوه استفاده از جادو برای عشق
- 3 طلسم قوی کولی
- طلسم کولی جادویی آینه برای جذاب تر شدن