فهرست مطالب
این متن با دقت و محبت فراوان توسط نویسنده مهمان نوشته شده است. مسئولیت محتوا بر عهده شماست، نه لزوماً منعکس کننده نظر WeMystic Brasil.
همچنین ببینید: 10 ویژگی معمولی فرزندان اوگونهمه افرادی که به دنبال نور و پیشرفت شخصی هستند، مرحله ای به نام شب تاریک روح را پشت سر خواهند گذاشت. . تا به حال در مورد آن شنیده اید؟ این دوره ناامیدی، اندوه و تاریکی است که می تواند هر کسی را که به دنبال معنویت است بترساند. اما بسیار رایج است، زیرا بخشی از بیدار کردن روشنایی تاریکی درونی ما است و ما را با تاریکی خود روبرو می کند.
بیداری مانند مرتب کردن یک کمد درهم است: چیزهای زیادی برای پرتاب کردن وجود دارد. دور، قالب بندی مجدد، تبدیل و سازماندهی کنید. و مقدار اطلاعاتی که ما دریافت می کنیم مانند این است که همه لباس ها، همه به هم ریختگی های کمد را برداریم و یکباره روی زمین بیندازیم تا شروع به مرتب کردن کنیم. و البته اولین برداشت این است که آشفتگی بالا گرفته و در برخی موارد از کنترل خارج شده است. اما برخی بی نظمی ها بخشی از فرآیند سازماندهی است، درست است؟
"من جنگلی هستم و شبی از درختان تاریک: اما کسی که از تاریکی من نترسد، نیمکت هایی پر از گل های رز زیر سروهای من پیدا خواهد کرد."
فریدریش نیچه
بیدار کردن ذهن، رفاه باورنکردنی ایجاد می کند، اما این روند می تواند دردناک باشد. راز این است که متوجه این موضوع شویم و از سخت ترین دوره ها به نفع خود استفاده کنیم، بدون آنروح جوان است و از تلخی پیری می کاهد. پس خرد درو کن نرمی را برای فردا ذخیره می کند"
لئوناردو داوینچی
بیشتر بدانید :
- حرکات اجتماعی و معنویت: آیا رابطه ای وجود دارد؟
- از شرم تا آرامش: در کدام فرکانس ارتعاش می کنید؟
- ما مجموع بسیاری هستیم: ارتباطی که وجدان ها را به هم پیوند می دهد توسط امانوئل
سنت کاتولیک: شعر
این لحظه ای که سالکان از آن می گذرند، به نام شب تاریک روح ، در اصل در شعری که در قرن شانزدهم توسط شاعر اسپانیایی سروده شد، توصیف شد. عارف مسیحی سنت جان صلیب. ژائو دا کروز، یکی از برادران کارملیتی، به همراه سنت ترزای آویلا، بنیانگذار راسته کارملیت های از کار افتاده در نظر گرفته می شود. او در سال 1726 توسط بندیکت سیزدهم به عنوان مقدس شناخته شد و یکی از پزشکان کلیسای حواری کاتولیک روم است.
این شعر سفر روح را از منزلگاه جسمانی اش تا اتحاد با خدا، جایی که سفر، یعنی فاصله زمانی بین آغاز همه چیز و بازگشت به دنیای معنوی، شب تاریکی خواهد بود، جایی که تاریکی، مشکلات روح در ترک اغوای ماده برای اتحاد با الهی خواهد بود.
این کار به پاکسازی حواس می پردازد، فرآیندی که در آن ما شروع به استفاده از حساسیت خود با تمرکز بر دنیای معنوی می کنیم و به طور فزاینده ای مادیات را کنار می گذاریم. شب تاریک ازآلما همچنین سطوح ده گانه پیشرفت به سوی عشق عرفانی را که توسط سنت توماس آکویناس و تا حدی توسط ارسطو توصیف شده است، توصیف می کند. بنابراین، شعر مراحلی را ارائه می دهد تا شب تاریک روح را متحد در رشد معنوی کند: تطهیر حواس، تکامل روح و زندگی عاشقانه.
همچنین ببینید: نماز کریسمس: دعاهای قدرتمند برای دعا با خانوادهاگرچه در شعر معنای داده شده به شب تاریک روح بیشتر به سفر روح مربوط می شود، این اصطلاح در کاتولیک و فراتر از آن به عنوان بحرانی که روح در غلبه بر مادیت با آن مواجه می شود شناخته شد. تکان دادن ایمان، شک، احساس پوچی، رها شدن، سوء تفاهم و قطع ارتباط نشانه هایی است که روح شما در این دوران می گذرد.
«اما ما این گنج را در ظروف خاکی داریم تا نشان دهیم این قدرتی که همه چیز از آن فراتر می رود. از خدا می آید نه از ما ما در همه چیز مبتلا هستیم، اما مضطرب نیستیم. گیج، اما نه ناامید. تحت آزار و اذیت قرار گرفته اند، اما رها نشده اند. سلاخی شد، اما از بین نرفت. همیشه مرگ عیسی را در بدن حمل می کنیم تا زندگی او نیز در بدن ما آشکار شود. «بیماری» که باعث شد داوود بالش خود را با اشک خیس کند و به ارمیا لقب «نبی گریان» بدهد. سنت ترزا لیزیو، یک کارملیت فرانسوی در قرن نوزدهم، متحمل شوک شدید ناشی از تردید در مورد زندگی پس از مرگ شد. سائوپائولو داکروز نیز از این بیماری رنج می بردتاریکی معنوی برای 45 سال طولانی و حتی مادر ترزای کلکته نیز "قربانی" این تاریکی احساسی بود. پدر فرانسیسکن بنتو گروشل، دوست مادر ترزا در بیشتر عمرش، می گوید که "تاریکی او را ترک کرد" در پایان زندگی اش. این امکان وجود دارد که حتی عیسی مسیح نیز با بیان عبارت «خدایا، خدای من، چرا مرا رها کردی؟» رنج آن دوره را تجربه کرد. از بسیاری : ارتباطی که وجدان ها را به هم پیوند می دهد توسط امانوئل
برکت جهل
این جمله اغلب تکرار می شود، با این حال، ما همیشه به معنای عظیم آن پی نمی بریم. و برای درک اینکه شب تاریک چیست، یک مرجع کامل است.
جهل ما را از درد دور می کند. این یک واقعیت است.
وقتی ما درباره چیزی نمی دانیم، نمی تواند تاثیری بر احساسات ما داشته باشد. مادیت، با روح خفته. ما در ابتدا از ثمرات زندگی مادی راضی هستیم. پول، شغل، سفر، خانه جدید، اوقات فراغت یا یک رابطه عاطفی جدید می تواند احساس خوشبختی، شادی و تعلق را ایجاد کند. ما سؤال نمی کنیم، ما فقط آرزو می کنیم و راهی را دنبال می کنیم که توسط نفس ما هدایت می شود، تسلیم لذتی که در هنگام تفکر به ما می دهد. ما احساس می کنیم کهزندگی در ماده اتفاق می افتد و همه چیز خوب پیش می رود. البته برای ما خوب عمل می کند، زیرا ما معمولا جزیره خوشبختی در میان خرابی و هرج و مرج دنیا هستیم، به این معنی که روی خودمان متمرکز شده ایم.
اما وقتی به دنبال تکامل هستیم، سناریو به طور اساسی تغییر می کند. چشمان ما شروع به دیدن فراتر از دیدن می کند و جهان همانطور که هست در مقابل ما آشکار می شود. ما عدالت و شر را در جهان کاملاً متفاوت درک می کنیم، و هر چه بیشتر درک کنیم، بیشتر گیج می شویم. ما آن احساس تعلق، همنوایی و پذیرش را از دست می دهیم تا وارد دنیای پرسشگری و حتی شورش شویم، دام بیداری دیگر.
غیر از ما، موارد دیگر مهم است. ما متوجه می شویم که کنترلی وجود ندارد، شادی مادی زودگذر است و درک عمل خدا و عدالت او دشوار می شود. هر چه بیشتر مطالعه می کنیم، متوجه می شویم که هیچ چیز نمی دانیم و این ترسناک است. هر چه بیشتر به دنبال ایمان باشیم، بیشتر می توانیم از آن فاصله بگیریم.
«میل من به زندگی بسیار شدید است، و اگر چه دلم شکسته است، اما دلها برای شکستن ساخته شده است: به همین دلیل است که خداوند غم می فرستد. به دنیا... از نظر من، رنج اکنون مانند یک چیز مقدس به نظر می رسد و کسانی را که لمس می کند تقدیس می کند.»
اسکار وایلد
این شب تاریک روح است.
بیداری فرا می رسد و حجاب های جهان برداشته می شود، ما گم شده ایم، سرگردان واحساسات ما متزلزل شده است گویی چیزی از ما گرفته شده است که از منطقه آسایش و آرامشی که نگاه غیرانتقادی به جهان ارائه می دهد رانده شده ایم. ایمان هنوز وجود دارد، اما تنها نیست. اکنون تردیدها، پرسش ها و اشتیاق به پاسخ، شروع به تشکیل معنویت در روند توسعه می کند. و بسته به شدت احساسات و تجربیاتی که در تجسم تجربه می کنیم، این شب تاریک ممکن است سال ها طول بکشد تا اینکه فرد موفق به غلبه بر آن شود. دانش
چگونه با شب تاریک روح روبرو شویم؟
همانطور که دیدیم تنش و اضطراب در فرآیند بلوغ روحی و روانی ضروری است. به عبارت دیگر، این اصطکاک درونی است که باعث می شود آینه روح ما آنقدر صیقل داده شود که بتوانیم ماهیت خود، منشأ واقعی خود را درک کنیم.
بنابراین، برعکس، نباید از این مرحله بترسیم. 2>
ما باید از آن درس بگیریم، برای پیشروی در سفر تکاملی سپاسگزار باشیم، اکنون قادر به درک جهان فراتر از مادیات هستیم.
این لحظه ای است که اجازه می دهیم احساسات و عقل جاری شود. سر که مشتاق درک است، سعی می کند همه چیز ممکن را معنا کند، که باعث ناامیدی می شود. همه چیز را نمی توان در پرتو عقل توضیح داد، و این اولین درسی است که شب تاریک روح به ما می آموزد:چیزهایی که حتی برای معنویترین روحها هم معنا ندارند. برجستهترین شخصیتها با زخمها مشخص میشوند.
خلیل جبران
تلاش برای زندگی بر اساس احکام الهی کار آسانی نیست. سپاسگزاری، بخشش و پذیرفتن فضیلت هایی هستند که کمتر مورد تشویق زندگی در جامعه قرار می گیرند. در گفتارها و روایات بسیار حضور دارند، اما در نگرش های انسانی آنها را نمی یابیم. به نظر می رسد دنیا به افراد ناعادل و باهوش پاداش می دهد و این شب تاریکی را که روح از آن عبور می کند عمیق تر می کند. راز این است که ناامید نشویم و سعی نکنیم معیارها را تعیین کنیم، درک اینکه عدل الهی فراتر از درک ماست.
در سخت ترین لحظات، اعتماد به زندگی و در دنیای معنوی، راه نجات هر تاریکی است. احساسات را بپذیرید، حتی فشرده ترین آنها را، زیرا اجتناب از آنها باعث رشد نمی شود. در حال حاضر آنها را به عنوان یک محصول طبیعی زندگی در ماده ادغام می کنیم، بله. چیزی که درمان ندارد، درمان می شود.
به حرکت خود ادامه دهید، حتی اگر به نظر می رسد که احساسات روح را خفه می کنند. صبر نیز درس بزرگی است که شب تاریک روح ارائه می دهد. هیچ نقشه، دستور پخت کیک یا دفترچه راهنما وجود ندارد، زیرا هر یک با حقیقت خود زندگی می کند و تجربیات خود را به اندازه نیازهای خود جذب می کند. رنج همچنین کلیدی است که ما را از زندان رها می کند و زخم هایی که در روح خود حمل می کنیم یادآور این است که ما هستیمقوی، علاوه بر اینکه خاطره سفر ما را نشان می دهد.
همچنین ببینید آیا از انتظار برای "زمان خدا" خسته شده اید؟
7 نشانه که روح شما در حال عبور از تاریکی است:
-
غم
غم نسبت به هستی به زندگی شما هجوم می آورد. خود ما نباید آن را با افسردگی اشتباه بگیریم که بیشتر خود محور است، یعنی رنج ناشی از افسردگی صرفاً در اطراف فرد و تجربیات او است. غم و اندوهی که در شب تاریک روح سالکان را تحت تأثیر قرار می دهد، تعمیم بیشتری دارد و معنای زندگی و وضعیت انسانیت را در نظر می گیرد و آنچه را که برای دیگری اتفاق می افتد می ریزد.
-
خواری
با نگاهی به دنیا و تجربیات اساتید بزرگ، احساس می کنیم که لیاقت نعمت هایی که دریافت می کنیم را نداریم. با جنگ در سوریه، چگونه می توانم برای یافتن شغل جدید دعا کنم؟ چرخاندن گونه دیگر به سمت کسانی که مانند عیسی ما را کتک می زنند، تقریباً غیرممکن است، و این باعث ایجاد ناامیدی می شود که باعث می شود احساس کنیم شایسته قلمرو معنوی نیستیم.
-
محکوم به رنج
همزمان با ظهور خواری، احساس تنهایی، سوء تفاهم و این تصور که محکوم به رنج هستیم نیز نمایان می شود. ما نه با دنیا و نه با خدا احساس ارتباط نداریم.
-
ناتوانی
جهان در حال ویران شدن، ویران شدن، و ما نمی توانیم کاری انجام دهیمبرعکس، برای زنده ماندن در جامعه، مجبوریم با عادات و فرهنگ و ارزشهایی که امکان تداوم زندگی در کره زمین را تهدید میکند، موافقت کنیم. ما احساس می کنیم آنقدر کوچک هستیم که هیچ کاری از دست ما بر نمی آید، نه تنها در زندگی خودمان، بلکه بر روی جهان نیز تأثیری نخواهد داشت. Standstill
ناتوانی ما را دلسرد و فلج می کند. از آنجایی که هیچ چیز منطقی نیست، چرا باید اقدام کنیم؟ چرا باید منطقه راحتی را ترک کنیم و پروازهای جدیدی داشته باشیم؟ ما در نهایت فلج و راکد می شویم که خطری برای رشد معنوی است. هیچ چیز بدتر از انرژی راکد نیست، زیرا جهان توسط جنبش هدایت می شود. ، به مرور زمان، بی علاقه. آنچه قبلاً باعث شادی ما می شد یا با رسیدن منشور معنوی معنای خود را از دست می داد یا حتی اگر هنوز معنا داشته باشد، دیگر به همان شکل بر ما تأثیر نمی گذارد. پیدا کردن محرکها، تعیین اهداف و چالشهایی که حرکت و تکامل را در راه رفتن ما تحریک میکنند، دشوارتر میشود. یک نوستالژی متفاوت از خاطرات مراقبت می کند. و این یک حسرت برای چیزی نیست که گذشت، بلکه چیزی است که هرگز تجربه نشده است، تقریباً آرزوی کسی است که چه میداند. این خستگی و ناباوری در زندگی است که ما را به بازگشت به خانه معنوی خود وادار می کند.
«دانش باعث می شود